لطفا به من عشق تعارف نکنيد
سيرم...
من به تنهايي کنار ساحل قدم ميزنم
به تنهايي به ديدن غروب ميروم
به تنهايي تنها ميمانم!
عشق را ميسپارم به چشمان آزاد و نترس ِ موش هاي صحرايي
من شکستم ، ديروز تکه تکه هايم را با دست جمع کردم ،
دستم بريد ! از فردا خودم را گچ ميگيرم
شايد ديگر هرگز پرواز نکنم،اما هرگز زمين نميخورم...
شايد نخندم،اما گريه هم نميکنم...
شايد جاودانه نشوم،اما آسوده ميميرم...
فردا قلبم را از جا ميکنم ، چالش ميکنم زير خروارها خاک نم کشيده ي کوير
شما هم ميتوانيد در مراسم تدفينش شرکت کنيد
فقط لطفا قلبم را ندزديد
من عاشق نميشوم
حتي به قيمت پوسيدن...!
6 امتیاز + /
0 امتیاز - 1392/04/30 - 03:16
مرسی عزیز
1392/04/30 - 04:24